About رمان هديه
نام رمان :رمان هديه
به قلم :دانيل استيل
خلاصه ي از داستان رمان:
ن و شوهر به همراه دختر و پسرشان ، خانواده ي خوشبختي بودند تا اينکه دختر ? ساله شان طي يک حادثه فوت کرده و شيرازه ي زندگي از دستشون خارج ميشود. مادر خانواده غمگين و افسرده ميشود و پدر گوشه گير ! در اين بين پسر خانواده به تفريحات بيرون از خانه کشيده شده و با دختري آشنا ميشود که به علت باردار بودن از خانواده اش طرد شده. .پسر خانواده به او علاقه مند ميشود و بعد از گذشت چندماه موضوع رو با خانواده اش مطرح ميکند ، بعد از چند روز کشمکش و صحبت مادر خانواده وسوسه ميشود آن دختر را پيش خودش بياورد تا بچه اش را به دنيا آورده و به آنها دهد ؛ بعد به نزد خانواده اش برگردد …
صفحه ي اول رمان:
آني ويتاکر شيفته ي همه چيز کريسمس بود شيفته ي هوا،درختان چراغاني شده اي که در چمن جلوي همه ي خانه ها مي درخشيد و بابانوئل هاي ساخته شده از لامپهاي نئون که روي بام خانه هاي مردم قرار داشت آني شيفته ي سرودهاي کريسمس،به انتظار آمدن بابانوئل نشستن اسکيت بازي روي يخ و شيرکاکائوي داغ نوشيدن و پس از آن به همراه مادر ذرت هاي بو داده را نخ کشيدن و با دهان باز و چشمان گشاده از حيرت به تماشاي چراغاني زيباي درخت کريسمس خانه نشستن بود.حالا به محض اينکه مادرش به او اجازه داد که آنجا زير نور درخت بنشيند چهره ي پنج ساله ي او غرق شادي و اعجاب شد.
اليزابت ويتاکر چهل و يکس اله بود که آني به دنيا آمد و تولد او اليزابت را غافلگير کرد دير زماني بود که اليزابت روياي داشتن فرزندي ديگر چشم پوشيده بود در ان هنگام تامي ده ساله بود پيش از اين سالها کوشيده بودند و سرانجام با واقعيت تنها يک بچه داشتن کنار آمدند تامي بچه ي فوق العاده اي بود و ليز جان همواره احساس خوشبختي مي کردند تامي عضو تيم فوتبال و بيس بال و زمستانها ستاره ي تيم هاکي روي يخ بود پسر خوبي که انچه را از او انتظار داشتند انجام مي داد در مدرسه شاگردي خوب بود و در خانه پسري ملايم در عين حال به ان اندازه شيطنت داشت که مطمئن شوند بچه اي سالم و طبيعي است اگر چه بچه اي بي عيب و نقص و نمونه نبود اما پسر بسيار خوبي بود پسري که برايشان بسيار عزيز بود مانند مادرش موهايش بود و همچون پدرش چشماني نافذ به رنگ آبي داشت شوخ طبع و تيز ذهن بود و بعد از شوک اوليه به نظر مي رسيد که توانسته خود را با مسئله داشتن خواهري کوچک تطبيق دهد.
در پنج سال و نيم گذشته از هنگامي که خواهر کوچکش به دنيا امد از ديد تامي چنان بود که گويي خورشيد تنها به خاطر اني طلوع و غروب ميکند آني کوچولويي ظريف با دهاني پر خنده بود که هر گاه او و تامي با هم بودند صداي خنده اش در همه جاي خانه مي پيچيد.آني هر روز مشتاقانه به انتظار آمدن تامي از مدرسه مي نشست و بعد با هم در آشپزخانه مي نشستند و شير و شيريني مي خورندن پس از به دنيا آمدن آني ليز به جاي کار تمام وفت به تدريس پاره وفت پرداخت و گفت که مي خواهد از همه ي لحظات بودن در کنار فرزندش لذت ببرد و لذت هم برد آن دو همواره با يکديگر بودند.
ليز حتي فرصتي يافت که دو سالي در مهد کودک آني به کار داوطلبانه بپردازد و اکنون نيز در همان کودکستاني که اني مي رفت در تهيه ي برنامه هاي هنري همکاري مي کرد بعد از ظهرها با هم شيريني نان و بيسکويت مي پختند و يا در آشپزخانه ي دنج و راحتشان مي نشستند و ليز ساعت ها براي اني کتاب مي خواند زندگي گرم و صميمانه اي داشتند و هر چهار نفرشان خود را از بسياري از چيزها که براي مردم ديگر اتفاق مي افتاد مصون احساس ميکردند جان به خوبي از آنان نگهداري مي کرد او صاحب بزرگترين عمده فروشي مواد غذايي منطقه بود و زندگي آبرومندي براي خانواده اش فراهم کرده بود عمده فروشي پيش از جان به پدر و پدر بزرگش تعلق داشت وضعيت مالي جان از ابتدا خوب بود انان خانه اي زيبا در بهترين منطقه ي شهر داشتند ثروتمند نبودند اما از نوساناتي که در زندگي کشاورزان پيش مس آمد و بد اقبالي هايي که مردم در کسب و کارهاي ديگر به علت تغيير مد و سليقه با آن رو به رو مي شدند مصون بودند همه طالب مواد غذايي خوب بودند و جان ويتاکر بود که نيازشان را برآورده ميکرد او مردي مهربان و دلسوز بود و اميدوار بود که تامي هم روزي وارد کسب و کار او شود Novel novel gift
By: Danielle Steel
Summary of the novel:
The couple, along with daughter and son, happy family until the girl? And the pillars of their old life died in an accident outside of the NL. Mother and father unhappy loners! Meanwhile, the son of outdoor recreation from the house and met a girl becomes pregnant due to being ostracized from his family. .psr families interested in him, and after a few months raised the issue with his family, after a few days wrangling and talk to the girl's mother is tempted to bring her child into the world and gives them; later to return to his family ...
The first page of the novel:
Annie Whitaker, enamored of all things Christmas fascinated by air, trees illuminated in the grass in front of the houses shone Santa Claus made of incandescent lamps that the roofs of houses of people were instantly enamored of Christmas carols, to expect coming Santa Claus sitting skate on ice and hot chocolate milk drink and then roasted corn mother, flossing and mouth open and his eyes wide with wonder watching the beautiful illuminated Christmas tree home as soon as his mother sitting Bvd.hala he allowed the trees to sit under the light of joy and wonder of his face was five years old.
Elizabeth Whitaker forty-clamp E. Annie was born and her birthday Elizabeth surprised late was when Elizabeth dream of having another child's eye was covered therewith Tommy was ten years old before many years had tried and eventually reality only a have children along came Tommy child was extraordinary and slippery John has always happiness were Tommy member of the football and baseball and winter star ice hockey team was a good boy what he had expected did in school student it was a good boy at home and relaxed at the same time as much mischief that ensure a healthy and normal child Although child a perfect sample but boy was a very young boy whom to them very dear, like her mother, her hair like his father's piercing eyes blue had a sense of humor and sharp mind, and after the initial shock seems that was able to adapt itself with the issue of having a little sister.
In five and a half years past when his younger sister was born in the eyes of Tommy as though the sun only for Eni rising and setting of the instantaneous little delicate mouth filled with laughter whenever she and Tommy were together the sound of her laughter Pychyd.ny all over the house every day looking forward to coming to school Tommy sat and sat together in the kitchen and milk and sweet Khvrndn born after spontaneous lysis instead of working full-time teaching part-payment Vft and said he wants to enjoy all the moments of being with children and have won the two were always together.
Liz even found time to two years in kindergarten instant voluntarily pay now in the same kindergarten that Annie walked providing arts programs was affiliated afternoon with sweet bread and biscuits are cooked or in the kitchen cozy and comfortable sit and Liz hours for Annie reading of warm and friendly, and all four of them yourself a lot of things that other people happened immune felt life as well have kept her owner the region's biggest wholesale food and decent living for his family had made major sales of c. The father and grandfather belonged financial position of John from the beginning was good for their beautiful house in the best area of the city were not rich, but the fluctuations in the agricultural life of copper and unfortunate that people in other businesses due changes in fashion and taste were faced with were all Taliban safe good food and the need to meet John Whitaker was a kind and compassionate man, and hoped that Tommy arrived one day be her business